اولین حمام اسمارتیز من
تربچه نقلی از خواب بیدار شده
کلا به سختی میخوابی و نیم ساعت بعد بیداری و تا 5 دقیقه بی حرکت محیط دور و برت رو نگاه میکنی ...
نویسنده :
masi
15:49
آوش و لباس گرم
امروز 10 آذر اولین باری که شاهزاده کوچولوی ما اجازه داد لباس گرم تنش کنیم و بریم تا سومین ماهگردش رو تو خونه مامانی مهری جشن بگیریم یه علمه بوس گنده به لپای ناز نازیت فدات بشم الهی ...
نویسنده :
masi
3:18
آش 10 روزگی
این هم آشی که برای همسایه های خوبمون فرستادیم مطمئنم آش به این خوشمزگی کسی نخورده آخه این آش آوش و مثل خودش متفاوته ...
نویسنده :
masi
3:11
آوش در ده روزگی
وای که چقدر نرم بودی پاستیل من ، امروز 20 شهریور و شما وارد 10 روزگی شدی طبق رسم و رسومات قشنگی که داریم امروز مامانی جون برای شما آش درست کرده و همگی (خاله ها و زن دایی جون ) تو جشن شما بودن خیلی هم به شما و هم به من خوش گذشت بابا مسعود که تو دلش قند آب میشه راستی امروز ناف شما هم افتاد وای که چقدر خوشحالیم که از درد ناف دیگه راحت شدی و این یه تلنگر به ما بود که شما داری بزرگ میشی عزیزکم این عکس بعد صرف آش تو بغل خاله جون سمانه انداخته شده قربون شکل ماهت برم من عسلکم ...
نویسنده :
masi
2:58
تلاش بابای برای پستونکی کردن آوش
با وجود گذشت 3 ماه هنوز بابای امیدواره که شما پستونک بگیری اما شما حرفت دو تا نمیشه عزیزم آقای دکتر گفت که آقا آوش بچه باهوشیه و میدونه که چیز خوبی نیست بنا بر این نمیگیره چندین مارک و مدل پستونک عوض کردیم اما .... ...
نویسنده :
masi
1:58